start
صدای گنجشکا کل کوچه رو گرفته،راستی چندتان؟ده تا؟بیست تا؟پنجاه یا صدتا؟نمی دونم.ولی سرمست از شراب زندگی دارن میخونن و "زنده" بودنشون رو به رخ ادمایی میکشن که از زنده بودن فقط نفس کشیدنش رو میدونن.
نمی خوام دیگه عین اکثریت ادما بذارم زندگی هر طرفی که میخواد منو بکشونه و منم بگم "ایرادی نداره،لابد صلاحه!""با قسمت نمیشه جنگید" "سرنوشت ادما از قبل نوشته شده" و چه میدونم اینجور حرفا که یادگرفتیم برای برداشتن مسولیت زندگی از دوشمون بزنیم.دیگه می خوام "زنده" باشم دیت بکشم از این زندگی نباتی.
میخوام برای آرزوهام تلاش کنم و زندگیم رو اون جور که میخوام بسازم.میدونم هرقدر هم تلاش کنم بازم نمی تونم ١٠٠ درصد ایده ها و برنامه هایی که دارم عملی کنم و به نتیجه ی دلخواه برسونم اما می تونم جوری تلاش کنم که ٨٠ درصد زندگی آینده ام عین رویاهام باشه که.
اولین قدمم اینه که تا می تونم تایم کمتری صرف مجازی کنم خصوصا وبلاگا که منو خیلی می تونن درگیر خودشون کنن.دیگه تا بعد اعلام نتایج اون وبلاگم رو اپدیت نمیکنم.
- ۹۷/۰۷/۲۴